بحران میانسالی در زنان ؛ چه چیزی در مورد آن می دانید ؟ موضوع مهمی که اکثر خانم های حدود 40 ساله درگیر آن می شوند. بحرانی که داشتن اطلاعات در مورد آن باعث می شود از اشتباه های زنانه کم شده و هم خودتان و هم اطرافیانتان از یک زندگی شاد و سالم بهرهمند شوید. با شادمگ همراه شوید تا به شما بگوییم که برای مقابله با این بحران بزرگ زندگی چه باید کنید.
بحران میانسالی در زنان چیست ؟
به عنوان یک هم جنس به شما حق می دهم که زن بودن به ویژه در یک کشور جهان سوم با دیدگاه سنتی مختص آن چقدر پر مسئله می تواند باشد و چه سوال ها و سردرگمی ها را می تواند در مقابل انسان قرار دهد. و چه مقدار سر کردن با این پرسش ها و مسئله ها سخت و طاقت فرسا خواهد بود.
ما برای کنار آمدن با همه این چالش ها در مرحله اول به دانش و اطلاعات درست در این زمینه ها احتیاج داریم. تا بتوانیم با استفاده از این اطلاعات به حل مسائل خود بپردازیم.
به طور متوسط ۲۰ درصد از زنان با مشکل بحران میانسالی دست و پنجه نرم میکنند. بحرانی که میتونه خیلی دردناک هم باشد. اگر شما هم احساس میکنید که درگیر چنین بحرانی شده اید یا شریک زندگیتان درگیر این مساله است قبل از هر کاری باید با افزایش دانش و آگاهی خود درک درستی از این موضوع پیدا کنید.
سن بحران میانسالی در زنان چند سالگی است ؟
در ابتدا این طور تصور می شد که این بحران مخصوص مردان است و در زنان تاثیر کمتری دارد اما بعدها این ادعا رد شد چرا که مشخص گردید که زنان هم درگیر بحران مشابهی مانند مردان می شوند و حتی در یک تحقیق زمینه یابی معلوم شد که وضعیت سلامت روانی زنان در ۴۰ سالگی بدتر از مردان است. و این بحران تاثیر بیش تری بر آنان می گذارد.
به طور قطع زنان در حدود ۴۰ سالگی (۳۵ الی ۵۵ سالیگی هم متواند باشد) و در هنگام انتقال به میانسالی به خودسنجی عمیق و قضاوت درباره گذشته و مرور زندگی می پردازند. مشخص شده که در این بین زنان شاغل کمتر از زنانی که صرفا به خانه داری و مراقبت از فرزندان خود پرداخته اند تحت تاثیر این مسئله قرار می گیرند و به نحو مثبت تری با آن مواجه می شوند.
راز جوان ماندن رو بلدی ؟ میدونی برای اینکه همیشه جوان باشی باید الگوی درست زندگی کردن رو یاد بگیری. اگر این فرمولهایی که در اختیارتون قرار دادیم رو رعایت کنید و برنامه پوستی و مراقبتی خوبی رو برای خودتون بچینید قطعا چین و چروک سراغتون میاد و نه دلتون پیر میشه. این راز ها رو جدی بگیرید.
بحران میان سالی در زنان خانه دار چگونه است ؟
و اما زنان خانه دار، عده ای از آن ها به این نتیجه می رسند که ازدواج آن ها یک شکست بوده است و یا دست کم موفقیت چندانی برایشان به همراه نداشته. یا به این فکر می کنند که مدت زمانی را که در خانه به انتظار فرزندان یا همسر خود بوده اند را می توانسته اند صرف تحصیل یا انجام شغلی کنند. و در یک کلام خانه داری و مراقبت از فرزندان و همسر را که مدت ها است رویه معمول زندگی شان بوده را بی فایده و بدون حاصل برای خود می دانند.
به روزهای از دست رفته و فرصت های گذشته خود فکر می کنند. دانشگاهی که به خاطر ازدواج آن را رها کردند، و یا شغلی که به خاطر داشتن بچه کوچک نتوانستند به آن برسند، و یا مسافرتی که نتوانستند با دوستان دوران دبیرستان خود بروند.
این ها همه و همه در آستانه میانسالی و از دست رفتن جوانی دست به دست هم می دهند و افکار خانم ها را به خود مشغول می سازند.
عده ای از خانم های خانه دار زندگی دختران شاغل خود را ثمر بخش تر از زندگی خود می دانند.
خانه دارهای در بحران میانسالی چه میکنند ؟
در این بین عده ای به فکر تغییرات اساسی در زندگی خود می افتند. به ادامه تحصیل، یا پیدا کردن شغلی پاره وقت، کسب یک مهارت و توانایی هر چند کوچک، شرکت در جمع دوستان یا گروه های خیریه و… فکر می کنند. البته که تمام افراد توانایی،جسارت و شجاعت چنین تغییری در مسیر زندگی خود را آن هم در این سن ندارند.
با این حال باز هم آن هایی که تغییری حتی کوچک ایجاد می کنند نسبت به کسانی که هیچ تغییری ایجاد نکردند و فقط حسرت روزهای تلف شده را خوردند احساس سلامت روانی بیش تری می کنند.
تحولات فیزیولوژیکی زنان در دوران میانسالی
از مختصات این دوره، تحولات فیزیولوژیکی است.
یائسگی زنان
از مهمترین تحولات، یائسگی است، که از اهمیت بالایی برخوردار است. یائسگی، دوره ای ویژه برای زنان است که با توجه به نوع نگرشها، احساس بانوان نسبت به این مرحله متفاوت است. «یأس» به معنای «قطع امید» است. بر این معنا، یائسه یعنی کسی که قبلاً خون حیض می دید و الان دیگر نمی بیند و از دیدن آن در آینده هم ناامید است.
خانم بوریس آنکو، روان شناس امریکایی در این زمینه می گوید:
«دوران یائسگی بسیار حساس و استثنایی است. یائسگی یک زن، بلوغ مجدد اوست. آشنایی او با دوره ای از زندگی است که می تواند هیجان انگیزترین، ارضاکننده ترین و پراقتدارترین نیمه زندگی او محسوب شود.»
به نظر وی هر زنی دارای دو بلوغ است. در بلوغ اوّل، زنان قدرت بارداری و بهره مندی از موهبت مادری را می یابند و از نظر فیزیولوژیکی، موفقیتهایی را حاصل می کنند. در بلوغ دوم (یائسگی) از عقل و درایت ویژه ای برخوردار می شوند و احساس پختگی و جاافتادگی، در این دوره احساس بسیار خوبی است که موجب می شود زنان حاضر به برگشت به دوره جوانی نباشند و این بینش و تجربه را نتیجه زندگی ارزشمند خود می دانند.
برخی از زنان در دوره یائسگی برای اجتناب از افسردگی، دیوانه وار به جراحان پلاستیک پناه می برند و از آنها برای کشیدن پوست صورت و یا کوچک کردن شکم کمک می خواهند و به استفاده از درمانهای هورمونی می پردازند.
علاوه بر فرهنگ و اعتقادات در جامعه که تأثیر عمده ای بر چگونگی برخورد با دوره یائسگی دارد، تغذیه تأثیر بسیاری بر عوارض این دوره و چگونگی آن دارد. به هر حال این دوره با عوارض جسمانی و روانی عدیده ای روبه رو است که شدت و ضعف آن بستگی به فرهنگ، اعتقادات و تغذیه زن در دوره قبل از یائسگی دارد.
عوارض روانی دوران میانسالی در زنان
- هجوم افکار منفی در مورد نزدیکان و نگرانی از آینده آنها که موجب عوارض منفی جسمی مثل گر گرفتن، احساس خستگی، دردهای عضلانی، بی خوابی و غیره می شود.
- فکر بیماریهای مهلک و خطرناک
- نگرانی از آینده فرزندان
- ترس از فقر و ناداری
- احساس پوچی
عوارض جسمانی دوران میانسالی در زنان
- افزایش یا کاهش تمایلات جنسی
- احساس خستگی مفرط و احساس ضعف
علائم و نشانههای بحران میانسالی
هنگامی که فرد وارد بحران میانسالی میشود مدام گذشتهی خود را مرور میکند و آن را به عنوان فرصتهای از دست رفت در ذهن یاد میکند.
به طور مثال با مواردی این چنینی در ذهن خود مواجه میشود:
زندگی را میتوانستم بهتر بگذرانم، فرد مناسب تری را باید برای رابطه انتخاب میکردم، اهمیت بیشتری به علایقم باید میدادم و …
و ممکن است فرد چنین رفتارها و تصمیماتی از خود بروز دهد:
تصمیمهای بزرگ برای خرید یک ماشین یا خانه بهتر، انتقادهای شدید و ناگهانی از رابطه، تمایل به برقراری رابطه با آدمهای متفاوت و جدید، تمایل شدید برای تغییر ظاهر و عمل جراحی و بوتاکس، خریدن لباسهای گرانقیمت و …
– یکی از نشانههای بارز بحران میانسالی تغییرات خواب است که با کم خوابی یا پرخوابی نمایان میشود.
– نشانه بارز و مهم بحران میانسالی وسواس زیاد نسبت به ظاهر خود است. ممکن است. به کلی شیوه لباس پوشیدناش را تغییر داده و لباسهای بسیار متفاوتی میپوشد یا علاقه زیادی به آرایش پیدا کرده و نسبت به اصلاح صورتش حساس است.
– نکته دیگری که در بحران میانسالی دیده میشود تغییر دوستان قدیمی و قطع ارتباط با افراد خاصی است. در این میان فردی که دچار بحران میانسالی است حتی از شریک زندگی خود میخواهد که روابطش را تغییر بدهد یا او را متهم به پیری میکند و با انتقادهای شدید تلاش میکند رفتار شریک زندگیاش را نیز تغییر بدهد و او را آنگونه که آرزو دارد جوان نگه دارد.
– یک نشانه رایج دیگر در این افراد متهم کردن دیگران است. آنها والدین، شریک زندگی خود، دوستان و همکاران خود را برای آنچه اتفاق افتاده است مقصر میدانند و گمان میکنند همه فقط به آنها آسیب زدهاند و آنها را از رویاها، خواستهها و زندگی واقعی خود دور نگه داشتهاند.تجربههای تلخ گذشته، مرگ عزیزان، جدایی، آشیانه خالی و هر نوع مسالهای که آنها را دچار ضایعه روحی کند نیز در تشدید این بحران اثر دارند.
افسردگی در مقابل بحران میانسالی
برخی از افراد ممکن است در دوران میانسالی دچار افسردگی شوند و گمان کنند که درگیر بحران میانسالی شدهاند.
طبق اعلام «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری» ایالات متحده آمریکا، زنان ۴۰ تا ۵۹ ساله دارای بیشترین میزان افسردگی نسبت به سایر گروههای سنی و جنسیتی هستند و مردان میانسال نیز بیشتر از سایر افراد خودکشی میکنند.
افسردگی به سن یا دوره خاصی در زندگی فرد مربوط نمیشود و قادر است هرکسی را درگیر کند. افسردگی میتواند با شرایط خارجی تشدید شود؛ اما به طور کلی ناشی از اختلال در سیستم عصبی (به ویژه نحوه ارتباط اعصاب و بافتهای مغز با یکدیگر) است.
به علاوه، افسردگی میانسالی ارتباطی با رفتار هدفمند ندارد. یعنی شخص نمیتواند با تلاش یا تمایل خودش به افسردگی دچار شود یا از آن عبور کند. در حالی که بحران میانسالی شامل رفتارهای تند و عجولانه است؛ چرا که فرد میخواهد جوانی از دست رفته خود را پس بگیرد و زندگی بهتری داشته باشد.
نکات و استراتژیهای مقابله با بحران میانسالی
۱. پذیرش بحران
فرد ابتدا باید وجود این بحران را بپذیرد. تأیید تغییراتی که در فرد اتفاق افتاده است، میتواند به او کمک کند راهی برای مدیریت این بحران بیابد.
۲. قبل از ایجاد هر تغییر اساسی، فکر کنید
قبل از ترک شغل، خرید اتومبیلی گرانقیمت یا ترک همسر با اعضای خانواده یا دوستانتان صحبت کنید. گاهی اوقات، دیدگاه یک شخص دیگر میتواند به تصمیم گیری بهتر بینجامد.
۳. در جلسات مشاوره شرکت کنید
شرکت در جلسات مشاوره در گذر از بحران میانسالی بسیار مفید است. مشاوره میتواند شامل روانکاوی، استفاده از دارو و درمانهای کلنگر باشد.
۴. بحران میانسالی بهطور کلی چیز بدی نیست
از افکار و ایدههای جدید به شیوهای مثبت استفاده کنید. بررسی دقیق نگرشهای جدید، میتواند اثرات منفی بحران را کاهش دهد.
۵. از لاک خود بیرون بیایید
فعالیتی جدید را آغاز کنید، دانش خود را افزایش دهید و به مسافرت بروید. در لاک خود فرو نروید زیرا خطر ابتلا به افسردگی در این دوره بسیار بالاست.
۶. در فعالیتهای داوطلبانه شرکت کنید
داوطلب شدن برای کمک به دیگران میتواند چشمانداز جدیدی برای حل مشکلات ناشی از بحران میانسالی پیش رویتان قرار دهد. برای مثال، کمک به افراد بیخانمان یا قربانیان خشونتهای خانگی میتواند به شما کمک کند بحران میانسالی را آسانتر سپری کنید.
۷. دربارهی این بحران با افراد موردعلاقهتان صحبت کنید
گاهی اوقات، فقط داشتن شنوندهای دلسوز میتواند مفید باشد. میتوانید با عزیزانتان در مورد موضوعات مختلف صحبت کنید. این کار به کاهش ناراحتیهای ناشی از این بحران کمک میکند.
۸. اهداف جدید
اگر برنامهتان برای دوران میانسالی چنگی به دل نمیزند، آن را تغییر دهید، اهداف جدید تعیین کنید و دوباره برنامه ریزی کنید. به عنوان مثال، ببینید ترجیح میدهید در دوران بازنشستگی کجا زندگی کنید. به سوی تغییرات مثبت گام بردارید تا انرژی تازهای برای شغل جدید یا حتی ازدواج مجدد داشته باشید.
فهرستی از هر آنچه میخواهید در سال بعد، پنج سال بعد یا بیست سال بعد انجام دهید تهیه کنید. دربارهی اهداف شخصی جدیدتان با همسر یا عزیزانتان صحبت کنید و چگونگی دستیابی به اهداف خود را بررسی کنید.
۹. ورزش و رژیم غذایی سالم
ورزش، یوگا یا مراقبه بهطور منظم میتواند برای افرادی که از بحران میانسالی رنج میبرند مفید باشد. توصیه میکنند برای افزایش انرژی در این دوره از مواد غذایی ارگانیک و مکمل های غذایی استفاده کنید.
عوارض بحران میانسالی
بحران میانسالی در بیشتر مواقع هزینههای مالی و روحی فراوانی نیز تحمیل میکند و حفرهای عمیق در میزان پس انداز و بازنشستگی و همچنین ارتباط عاطفی افراد با شریک زندگی خود و اعضای خانوادهاش ایجاد میکند.
ناامیدی از آینده نیز مساله تازهای است که در بحران میانسالی دیده میشود. او هیچ چشم اندازی برای آینده نمیبیند و تلاشهایش برای بهبود زندگی را از دست میدهد.
فکر کردن زیاد به مرگ نیز از عوارض بحران میانسالی است که مانع امید به آینده میشود و در نهایت فرد را دچار وسواس مرگ و افسردگی میکند.
افرادی که دچار بحران میانسالی هستند تمایل زیادی به ترک رابطه دارند و ممکن است رابطههای موازی را تجربه کنند و یا بخواهند طلاق بگیرند. آنها به دنبال فرد تازهای برای دریافت احترام، محبت و توجه هستند و آنچه در رابطه دارند را ناکافی، ناامید کننده و اشتباه میدانند.
همچنین برای برخی از افراد افسردگی همراه با بیانگیزگی شدید است. کاری که همیشه با علاقه انجام میدادند را بسیار کسالت بار و نفرت انگیز میدانند و رابطه، دوستان، خانواده و امور زندگی روزمره برایشان غیر قابل تحمل است.
برخی از این علائم ممکن است به راحتی با علائم افسردگی اشتباه گرفته شوند. دانستن تفاوت بین افسردگی و بحران میانسالی میتواند به شما در حل مشکل کمک کند.
چگونه به عزیزان خود کمک کنیم ؟
اگر گمان میکنید که یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان دچار بحران میانسالی شده است، میتوانید کارهای زیر را برای حمایت از ایشان انجام دهید:
شنونده خوبی باشید:
به فرد اجازه دهید تا درباره ناراحتیهایش آزادانه صحبت کند. او را قضاوت نکنید و اگر پیشنهادی دارید، بعد از اتمام صحبتهای فرد پیشنهادتان را بیان کنید.
نگرانی خود را ابراز کنید:
از گفتن جملاتی مانند «فکر کنم دچار بحران میانسالی شدهای!» خودداری کنید. در عوض، چیزی شبیه به این بگویید: «احساس میکنم مثل همیشه نیستی. خوبی؟». به این ترتیب فرد میانسال احساس میکند که برای اطرافیانش باارزش و دوستداشتنی است.
اهمیت کمک گرفتن از دیگران را به فرد گوشزد کنید:
شخص را تشویق کنید تا به یک پزشک معتبر مراجعه کند. چرا که ممکن است یک مشکل جسمانی در پشت تغییراتی که در فرد مشاهده میکنید وجود داشته باشد. به عنوان مثال، بیماری تیروئید میتواند باعث تغییر خلق و خو شود. بیماری آلزایمر نیز در مراحل اولیه فرد را دچار تغییرات اخلاقی میکند. پزشک میتواند با بررسی سلامت جسمانی فرد، مسائل پزشکی را رد کرده و تعیین کند که آیا ارجاع به روانشناس ضروری است یا خیر.
در صورت تهدید به خودکشی به دنبال کمک فوری باشید:
اگر فرد مبتلا به بحران میانسالی تهدید میکند که به خود یا افراد دیگر آسیب میرساند، فوراً مداخله کنید. در صورتی که صحبتهای منطقی و اصولی جوابگو نباشد، لازم است فرد را برای ارزیابی به اورژانس ببرید. اگر فرد از رفتن به بیمارستان خودداری کرد، با آمبولانس تماس بگیرید و او را به حال خود رها نکنید.
اگر احساس میکنید که قادر به کمک به شخص میانسال نیستید، خودتان به روانشناس مراجعه کنید و از او راهنمایی بخواهید. روانشناس به شما خواهد گفت که چگونه باید به فرد مبتلا به بحران میانسالی آرامش دهید و در صورت لزوم، او را به مراجعه به روانشناس ترغیب کنید.